یکی از مهمترین اهداف اصلی برای اسرائیل از تجاوزهای نظامیاش بر غزه عبارت بود از «شکستن استخوانهای» جنبش حماس، به گونهای که دیگر تسلط آن بر غزه صوری باقی بماند و نه واقعی و محبوبیت و محوریتش را در میان مردم از دست بدهد همچنانکه توانایی نظامی و کنترل امنیت غزه را نیز از چنگ بدهد و جنبش فتح جای پای آن را در غزه بگیرد و البته همه این تجاوزها و ضربهها بر جنبش مذکور به منظور زمینه سازی جهت سازش نهایی با سازش کاران فلسطینی و یا حداقل از سرگیری نشستهای سازش بدون مزاحمت و سنگ اندازی از سوی حماس و سایر جنبشهای مبارز فلسطینی بود.
وتعدادی از دولتهای عربی نیز همین آرزو و هدف را در سر داشتند؛ چرا که به زعم آنان تنها مانعی که نمیگذارد قضیه فلسطین با سازشهای ظالمانه آنان خاتمه یابد همین جنبشهای مقاومت فلسطینی و حماس است و بس.
و البته برخی از کشورهای عربی نیز بنا به دلایل دیگری به یاری و حمایت مالی و لجستیکی اسرائیل میپردازند از جمله نابودی کلیه جنبشهای اسلامی یا حتی شبیه آن و بویژه جنبش حماس که آن را به عنوان سایه «اخوان» در سرزمینهای اشغالی مینگرند.
نتیجه همه این لشکر کشیها و اتحادیههای «صهیو –عربی» این شد که «حماس» از لحاظ نظامی نه اینکه شکست نخورد و از لحاظ سیاسی نیز بازی را واگذار ننمود؛ تازه تجاوزهای نظامی اخیر بر آن، باعث ریشه دوانی بیش از پیش آن جنبش شد؛ به گونهای که دیگر نادیده گرفتن نقش و حضور آن در معادلات فلسطینی و منطقهای چندان آسان به نظر نمیرسد، هیچ؛ بلکه برعکس نقش حماس در حل و فصل مناقشات و معادلات کنونی منطقه بیش از گذشته وزن و سنگینی کسب کرده است.
به اعتراف دوست و دشمن حماس از تجاوز نظامی صهیونیستی موسوم به «الجرف الصامد» سربلند و متحد بیرون آمد؛ تازه اسرائیل و دولتهای همپیمانش در منطقه و جهان دریافتند که حماس توانایی هرگونه رویارویی با این رژیم را دارد، از سویی و با توجه به اینکه اسرائیل قدرت برتر در منطقه است هیچ یک از کارشناسان و ژنرالهای غربی و عربی و صهیونیستی تصور نمیکردند که حماس بتواند در این رویارویی خسارتهای هنگفتی از جمله بیش از ۶۰ کشته را به اسرائیل تحمیل نماید؛ علاوه بر اینکه کسی تصور نمیکرد که حماس بتواند ۳۰ زوز به بهترین کیفیت در مقابل ارتش تا دندان مسلح اسرائیل میدان داری نموده و نگذارد نیروهایش به داخل غزه پیشروی نمایند و از سوی دیگر ضعف اساسی اسرائیل چه در بخش نظامی و چه در بخش سیاسی که عبارت است از آشفتگی و پریشانی در بحران آفرینی و اداره وحشیانه آن، بر همه آشکار شد.
هرچند حماس و سایر جنبشهای مبارز فلسطینی در این جنگ تحمیلی اخیر بیشتر مهمات و تسلیحات ذخیره شدهاش را از دست داد و همچنین چارچوب توانایی آن در رویارویی مسلحانه با دشمن آشکار شد ولی به اعتراف همه، این توانایی مقاومت و مبارزه جنبشهای مقاوم نه تنها اسرائیل و دوستان عربش بلکه تمام جهان را مات و مبهوت نمود به گونهای که همه دریافتند که اگر مبارزان فلسطین در طول پنج سال گذشته و پس از تجاوزهای نظامی اسرائیلی موسوم به «الرصاص المسکوب» در سال ۲۰۰۹میلادی و علی رغم تحریمهای آسمانی و زمینی و دریایی همەجانبه بر غزه، اینگونه توانستهاند توان نظامی و لجستیکی اشان را به رخ جهانیان و اسرائیل بکشند، مطمئناً پس از انتهای این لشکرکشی نیز پیشرفتهای نظامی و تسلیحاتی اشان را کما کان از سرخواهند گرفت.
و آنچه در این میان بیش از هر چیز اسرائیل را میآزارد عبارت است از توانایی بالای مبارزان در برنامەریزی و ادارەی جنگ به بهترین شیوه، امری که اغلب ارتشهای نظامی و بویژه در نبردهای نابرابر از آن بیبهرهاند.
انتظار صهیو-عربها این بود که حماس پس از تجاوزهای نظامی اسرائیل بر آن، هم از لحاظ نظامی و هم از لحاظ سیاسی مغلوب و شکست خورده ظاهر شود؛ ولی برعکس مقاومت و دلاوری آن جنبش در برابر رژیم اشغالگر باعث شد که قدرت و گستره سیاسی آن بیش از پیش توسعه یافته و با چنان هیبت و آوازه نظامی نیکویی از جنگ سربلند کند که هیچ یک از ارتشهای عربی نتوانستهاند در مقابله با این رژیم اینگونه ظاهر شوند جز «حزب الله» لبنان که آن هم جنبشی است مقاوم و مبارز.
حماس از آوارها سر بیرون آورد تا به همه اعلام کند که یکی از مهمترین صاحبان و مدافعان اصلی فلسطین چه در جنگ و چه در صلح او ست، وپس از تصالح با با دولت خودگردان و تشکیل دولت ملی به عنوان گامی موقت و پس از بروز مشکلات و اختلافات و چالشهایی که برای این آشتی ملی رقم خورد، اکنون حماس از شرایطی برخوردار است که بیش از آن ایام، از مقبولیت و اطمینان مردمی برخوردار است طوری که دیدگاهها و شرایط آن نه تنها در غزه بلکه در کرانەی باختری نیز طرفدارانی فراوان و پر وپا قرص دارد.
از هم اکنون پیش گوییهای اعتراف به امکان ناپذیری شکست دادن حماس به گوش میرسد، آن هم بویژه از سوی غربیها – حامیان همه جانبه و اصلی اسرائیل - و بطور خاص آمریکا.
و اما دولتهای عربی که همواره حماس را دشمن خود دانسته و برای نابودی آن تلاش میکنند هنوز ناباورانه رسوایی خود در حمایت از اسرائیل و نابودی حماس را نظاره میکنند. تا بار دیگر مشخص شود که اینگونه رژیمهای بیریشه و پایه در تحلیلها و گمانه زنیهایشان در باره حماس اشتباه کردهاند، همانطور که هشت سال پیش – ۲۰۰۶- و پس از یورش نظامی اسرائیل به جنوب لبنان، همین دولتها حزب الله را به عنوان آغازگر جنگ و مسئول خسارتهای مادی و جانی در لبنان معرفی نمودند.
آن روزها نه اینکه حزب الله نابود نشد و ارادهاش را از دست نداد بلکه مقاومتش در برابر رژیم اسرائیل باعث شد که دیگر کسی نتواند آن را نادیده گرفته و در فکر خلع سلاح آن باشد و جنبش یادشده بیش از گذشته صلابت و حضورش را در لبنان و منطقه اثبات و تثبیت نمود و همه – آنانی را که منتظر شکستش بودند – را وادار کرد که توان نظامیاش را در اوج ناباوری باور کنند.
امروز همان صحنه و با وضوح بیشتری تکرار میشود؛ چرا که حماس این بار از زیر آوارها سر بیرون آورد تا خود را غبارزدایی نموده و خطاب به اسرائیل و همه جانیان و حامیانش بگوید: این نبرد پایان یافت ولی جنگ با اشغالگران کماکان و با قدرت بیشتری ادامه خواهد داشت، آگاه باشید که حماس پا بر جاست و مبارزه با هرگونه اشغال و اشغالگری ادامه خواهد داشت پس گوش به زنگ و آماده باشید.

نظرات